معرفی کتاب هنر جنگ
کتاب «هنر جنگ» به تحریر سان تزو (Sun Tzu) شامل ۱۳ فصل با محتوایی در مورد جنگ است؛ جنگی که ممکن است در دفتر کارتان یا بین ارتش دو کشور رخ دهد. این کتاب در مورد نکات ضروری پیروزی، تغییر موقعیت تاکتیکی، مانور دادن و بسیاری موارد دیگر توضیحات مفیدی میدهد. رهبری یک ارتش اصلا کار آسانی نیست و مسئولیتهای سنگینی را برای رهبر به دنبال دارد. هر اتفاقی که برای ارتش بیافتد، اعم از عقبنشینی، فرار سربازان، تلف شدن بیهوده افراد یا تضعیف روحیه همگی بر عهده فرمانده است.
جالب است بدانید که همیشه لازم نیست با سختی و مشقت فراوان و مرگ تعداد زیادی از سربازان در جنگ پیروز شد؛ بلکه با تدبیر و هوشمندی امکان رقم زدن نتیجه مبارزه به نفع خود وجود دارد. با مطالعه کتاب هنر جنگ، میآموزید که چگونه از منابع کشور، موقعیتهای جغرافیای، حیوانات و حتی مسیر جریان آب برای پیروزی بهره بگیرید.
شکی نیست که در یک مبارزه، فرماندهای که از قبل برای حملات برنامهریزی کرده است، در مقابل فرماندهای که هیچ برنامهای ندارد، پیروز خواهد شد.
علاوه بر برنامهریزی، باید خودتان را در هفت مورد با ارتش دشمن مقایسه کنید. با این مقایسه قادر به پیشبینی نتیجه مبارزه خواهید بود:
- سربازان کدام فرمانده تا پای مرگ از دستورات وی اطاعت میکنند؟
- توانمندی و قابلیت کدام فرمانده بیشتر است؟
- کدام یک از طرفین جنگ، شرایط آبوهوایی و جغرافیایی بهتری دارند؟
- کدام فرمانده روی نظم افرادش تاکید بیشتری دارد؟
- ارتش کدام یک قویتر است؟
- کدام یک افراد و افسران آموزش دیده بهتری دارند؟
- کدام یک در اعمال پاداش و مجازات افرادش ثبات و نظم بیشتری دارد؟
اگر خود و ارتشتان را خوب بشناسید، همیشه پیروز خواهید بود
مراقب باشید شکست نخورید و منتظر فرصتی برای پیروزی باشید
بین یک فرمانده موفق و ناموفق در نحوه ورود به جنگ و نقشه پیروزی تفاوت وجود دارد: فرمانده موفق تنها وارد جنگهایی میشود که از پیروزی در آن اطمینان دارد. اما فرمانده ناموفق ابتدا با ترس وارد جنگ میشود و بعد از آن، به این فکر میکند که چگونه باید پیروز شود.
اما همه چیز به این سادگی هم نیست. حتی زیرکترین فرماندههان هم نمیتوانند دقیق بگویند که چه زمانی پیروز خواهند شد. پیشبینی در جنگ بسیار دشوار است؛ چون همواره باید منتظر ارتکاب اشتباه دشمن و یافتن فرصتی برای پیروزی بود.
یک فرمانده موفق میداند که برای نیل به پیروزی پنج قانون مهم وجود دارد:
- باید بدانید که چه زمانی بجنگید و چه زمانی از جنگیدن دست بکشید.
- باید بدانید که چگونه با نیروهای سطح پایینتر و یا بالاتر از خودتان مقابله کنید.
- ارتش شما باید در تمامی سطوح بسیار جنگنده، یکپارچه و منظم باشد.
- باید همیشه برای مبارزه آماده باشید و دشمن را سر بزنگاه غافلگیر کنید.
- باید ظرفیت نظامی و آزادی عمل داشته باشید. بهعنوان یک فرمانده، باید بتوانید بدون دخالت حاکمیت به نیروهای خود دستور دهید.
اما احتیاط کنید! تنها وقتی که برتر از دشمن هستید حمله کنید. نقطه ضعف دشمن را بشناسید و از آن ناحیه حمله کنید. وقتی دشمن برای جنگیدن مشتاق است و نسبت به شما آگاهی کامل دارد، از نبرد اجتناب کنید. هرگز از روی خشم وارد جنگ نشوید. همیشه چیزی برای برنده شدن وجود دارد. خشم شما در نهایت فروکش میکند، اما رهبری که نابود شده باشد هرگز نمیتواند به زندگی بازگردد. از تلههایی که دشمن کار میگذارد، دوری کنید. هرگز لشکرتان را بهسمت مکانهایی که امکان رساندن تدارکات به آنها وجود ندارد، هدایت نکنید. همچنین از مستقر شدن در مکانهایی که شناخت دقیقی از موقعیت زمینی آن ندارید، اجتناب کنید.
فرماندهانی که تجربه کمتری دارند تلاش می کنند از تمام نقاط محافظت کنند؛ درحالی که فرماندهان باتجربه تر از مناطقی دفاع می کنند که می دانند حمله به آنها قطعی است و برای نجات یافتن از شکست های بزرگتر، به شکستی کوچک تن می دهند.
اگر مقدمات شکست خود را فراهم نکنید، شکست نخواهید خورد.
یک فرمانده در جنگ به ارتش خود فرمان میدهد، اما خود فرمانده از حاکمیت فرمان میگیرد. در نتیجه حاکمیت میتواند با دستوراتش ارتش را دچار اختلال و آشفتگی کند. بدترین دستورات حاکمیت در این مواقع، دستور پیشروی و یا عقبنشینی در زمان نامناسب است.
یک فرمانده نیز میتواند به تنهایی خطاهای خطرناکی مرتکب شود. او میتواند با بیملاحظهگی ارتش خود را به نابودی بکشاند یا اینکه ترسو باشد و توسط دشمن دستگیر شود. حتی میتواند با بدخُلقی توسط توهینهای دشمن تحریک شود یا به دلیل نگرانی برای راحتی افرادش، تاکتیکهای نظامی را به تاخیر بیندازد.
اگر هر کدام از این شش فاجعه در ارتشی رخ دهد، مسئولیت آن با فرمانده است:
- فرار سربازان به دلیل رویارویی با ارتشی ده برابر بیشتر و بزرگتر از ارتش خود.
- نافرمانی سربازانی که نسبت به افسران قدرت بیشتری دارند.
- فروپاشی ارتش ناشی از تضعیف روحیه سربازان توسط افسران به شدت قدرتمند.
- حمله به همپیمانان توسط افسران بیرحم و خشن.
- ضعف و ناسازگاری ارتش که ناشی از ضعف و دودلی فرمانده باشد.
- شکست ناشی از نبرد نیروی خیلی ضعیف با نیرویی بسیار قدرتمندتر.
از طریق تدابیر جنگی، کاوش و جاسوسی، در منابع خود صرفهجویی کنید.
هزینههای نگهداری یک ارتش بسیار زیاد است. جنگ طولانیمدت میتواند منابع هر کشوری را از بین ببرد و آن را ضعیف کند. پس برای پیروزیهای سریع و قاطع هدفگذاری کنید و از مبارزات طولانیمدت بپرهیزید. از محاصره شهرهایی که دورشان دیوار کشیده شده است، خودداری کنید؛ زیرا چنین نبردی معمولاً ماهها طول میکشد و بسیاری از مردانِ جنگی در حملات، بیهوده کشته میشوند.
بهترین راه کاهش هزینههای جنگ، تسخیر کل کشور، شهر یا ارتش دشمن است بدون اینکه صدمهای به آن وارد شود. یک فرمانده ماهر، دشمنان خود را بدون هیچگونه جنگی تسلیم خود خواهد کرد و نتیجه آن پیروزی نهایی است. این عمل به اصطلاح، «حمله از طریق تدابیر جنگی» شناخته میشود. مبارزان بزرگ، پیروزی را با سهولت و آسودگی بدست میآورند.
بهترین روش برای محافظت از منابع دولتی این است که آنها را از دشمن بگیرید. این کار را باید از طریق راههایی مثل جستجوی محلی و تقویت نیروهای خودی به وسیلهی سلاحهای دشمن، زرهها و مردان دشمن انجام داد. این کار باعث صرفهجویی در تامین هزینهها و مهمات و مایحتاج از طریق کشورتان میشود. اگر جنگهای چریکی و تکبهتک بتوانند به نبرد خاتمه دهند، باید جاسوسان خود را درگیر کنید. آنها، هم اطلاعات قاطعی در مورد وضعیت دشمن ارائه میکنند و هم به دشمن اطلاعات دروغین میدهند.
دشمن خود را فریب دهید و اراده خود را بر او تحمیل کنید
هنر جنگ برمبنای فریب بنا شده است. شما باید قدرت را با ضعف، شجاعت را با ترس و نظم را با بینظمی پنهان کنید. دشمن خود را متزلزل کرده و بگذارید دچار سردرگمی شود. برای فریب دادن دشمن، ارتش خود را بهظاهر بینظم نشان دهید. هنگامی که به دشمن نزدیک میشوید، به نظر میرسد که خیلی دور هستید. هنگامی که قادر به حمله هستید، کاری کنید طوری به نظر برسد که این قابلیت را ندارید.
با دشمنتان همانطور که یک گربه با موش بازی میکند، بازی کنید
- اگر خشمگین است، تحریکش کنید.
- اگر در آسایش است، آزار و اذیتش دهید.
- اگر تدارکات خوبی دارد، او را دچار گرسنگی کنید.
- اگر بی سر و صدا ایستاد، او را مجبور به حرکت کنید.
- اگر میخواهید دشمن جلو بیاید، برایش دام پهن کنید.
- اگر قصد عقبنشینی دارد، دمار از روزگارش درآورید.
یک جنگجوی هوشمند ابتکار عمل را به دست میگیرد. به نقاط ضعف و دفاعی دشمن حمله کنید. مجبورش کنید خود را آشکار سازد تا بتوانید نقاط آسیب پذیرش را پیدا کنید. کاری کنید دشمن مردد شود که از چه نقطهای قصد دارد به او حمله کنید. این تردید مجبورش میکند نیروهایش را پخش کند. ضعف عددی نه تنها در تعداد، بلکه در آماده شدن برای حملات نیز به چشم میآید.
نوع زمین و دشمن خود را ارزیابی کنید و سپس خود را با آنها وفق دهید
یک فرمانده خوب میداند که همیشه موقعیتهایی وجود دارد که نمیتوان آنها را طبق برنامه ابتدایی مدیریت کرد. موقعیتهایی مثل جادههایی که نباید دنبال شوند و دستوراتی از حاکمیت که باید نادیده گرفته شوند. در واقع شما باید بسته به شرایط برنامه خود را به روز رسانی کنید.
نوع زمین و موقعیت جغرافیایی آن را برای استفاده از مزایا و شناخت معایبش ، دقیق بررسی کنید. برای مبارزه از ارتفاعات بالا نروید، حتما خلاف جهت آب حرکت کنید و یا از آب و پناهگاه دور شوید. از مکانهایی که صخرههای بلند و خطرناک، مسیرهای تنگ و باریک و باتلاق و مرداب دارند دوری کنید. در این مکانها اشتباه یک فرد می تواند کل ارتش را نابود کند. بهدنبال پرندگان و حیوانات وحشتزده گریزان باشید، آنها نشان میدهند که به کمینگاه دشمن نزدیک میشوید.
دشمن را به دقت بررسی کنید. هنگامی که سربازان دشمن به هنگام ایستادن روی نیزههایشان خم میشوند، یعنی از گرسنگی ضعیف شدهاند. وقتی سربازان دشمن که برای پیدا کردن آب فرستاده میشوند، اگر اول خود را سیرآب کردند یعنی به شدت از تشنگی رنج میبرند. هنگامی که شروع به خوردن گاو و گوسفندان خود میکنند و ظروف آشپزی را روی آتش نمیگذارند و به گونهای رفتار میکنند که گویی قصد ندارند به چادرهایشان بازگردند، بدانید قصد دارند تا سر حد مرگ مبارزه کنند.
تاکتیکهای خود را در صورت نیاز با شرایط تطبیق دهید و از فرصتها استفاده کنید
برای اینکه جنگ را با موفقیت ادامه دهید، سربازان خود را به شدت کنترل کنید، آنها را در تردید و بلاتکلیفی نگه دارید و مجبورشان کنید که تا سر حد مرگ بجنگند. مدیریت و کنترل یک ارتش بزرگ، تفاوتی با مدیریت یک ارتش کوچک ندارد.
باید مردان خود را به دستههای کوچکتری تقسیم کنید و سپس از نشانههایی مانند ناقوس، طبل، آگهیها و آتش برای کنترل نیروهای خود استفاده نمایید. آنها یکدست حرکت خواهند کرد، در نتیجه نه ترسوها میل به عقبنشینی خواهند داشت و نه افراد شجاع در نبرد تنها خواهند ماند. یک فرمانده ماهر به گونهای ارتش را رهبری میکند که گویی در حال رهبری یک نفر با یک دست است. سربازان خود را همچون فرزند خود عزیز بدانید. با این کار آنها به شما وفادار خواهند ماند و تا حد مرگ میجنگند. یادتان باشد که اگر نتوانید آنها را با اقتدار اداره کنید، به فرزندانی خرابکار و بیفایده تبدیل خواهند شد.
نظم و انضباط مستحکم میان سربازان شما، مسیری مطمئن برای پیروزی است. اما برای موثر بودن این انضباط، سربازان باید دلبسته شما شوند. بنابراین، در حالی که آنها را با انضباط و تنبیه نظارت میکنید، رفتاری انسانی داشته باشید. مرموز باشید. سربازان خود را از برنامههایتان مطلع نکنید و برنامهها را مرتب تغییر دهید. در اینصورت هم برای سربازان و هم دشمنان خود درگیری ذهنی ایجاد میکنید. اردوگاهها را عوض کرده و مسیرهای غیرمستقیم و طولانی را جایگزین مسیرهای مستقیم کنید. فقط وقتی در حریم دشمن هستید، دست خود را رو کنید.
هر چه بیشتر به کشور دشمن نفوذ کنید، سربازان شما بیشتر احساس همبستگی خواهند کرد. سربازان را در موقعیتهای بسیار سختی قرار دهید که راه گریزی نداشته باشند. در نتیجه ترسشان از بین میرود و با حداکثر توان تا پای مرگ میجنگند.
سخن پایانی
جنگ، موضوع مرگ و زندگی برای هر ناحیهای محسوب میشود. برای اداره جنگ، برنامهریزیها و سنجشهای دقیق لازم است. یک فرمانده باهوش و مقتدر، تنها زمانی میجنگد که از پیروزی اطمینان داشته باشد. بنابراین هیچگاه شکست نمیخورد. او هوشیار، زیرک و انعطافپذیر است. اراده خود را به دشمن تحمیل میکند و او را با ذکاوت فریب میدهد و تحریک میکند. در نتیجه دشمن را به اشتباهی مرگبار میکشاند که انتهای آن نابودی است.